دوست یابی به سبک ایرونی طنز
در این روش شما باید به باباتون گیر بدید که یک عدد سیم کارت و یک عدد گوشی براتون بخره.
خوب هرجوری که شد بالاخره باباهه رو راضی کردید که براتون بخره. خوب الان دیگه شما مبایل دارید.
مبایله رو دستتون میگیرید و یه شماره مبایل دیگه روباهاش میگیرید( واسه اینکه تقلب هم نشه چشاتون
رو ببندید و بعد دست بذاری رو شماره ها). یه دونه زنگ که خورد زود قطش کنید تا اونی که مزاحمش
شدید خودش بهتون زنگ بزنه. خوب اولین شماره رو که گرفتی و یه دونه زنگ خورد و تو قطش کردی
میبینی که مبایلت داره زنگ میخوره، با کمال خونسردی جواب میدی: بله، بفرمایید. اگه یکی گفت: ننه
جون شما بودید که به من زنگ زدی، اصلا نارحت نشو چون هنوز وقت داری و تنها چیزی هم که زیاده شماره س ، پس بهش بگو نه ننه جون من نبودم. دوباره چشاتو ببند و دست بذار رو دکمه ها. یه دونه زنگ که خورد زود قطعش کن. خوب حالا نوبت این یکیه که بهت زنگ بزنه. خدا کنه این دیگه همون کسی
باشه که منتظرشی. همون شماره بهت زنگ میزنه، تا میخوای بگی الو، یه دختر از اون ور شروع میکنه
به بد وبیراه گفتن، آقای محترم چند بار بگم زنگ نزنید، من از شما خوشم نمیاد، اگه یه دفعه دیگه مزاحم
بشی به داداشم میگم. ( مثل اینکه این حالش از تو بدتره اصلا نمیذاره تو حرف بزنی ). اینبار بدون اینکه
حرفی بزنی گوشی رو قطع میکنی. اینبار قبل از اینکه دست بذاری رو شماره ها رو گوشیت یه دعا بخونی
بد نیست شاید نتیجه داد. چشاتو میبندی و یه شماره ی دیگه رو میگیری. بعد از چند دقیقه همون شماره بهت زنگ میزنه. تا میگی الو، بابات بهت میگه خجالت نمیکشی زنگ میزنی و قطعش میکنی، مبایل برات
خریدم که مزاحم خودم بشی. کم نیاری آ به بابات بگو: صدبار به این مامان گفتم که گوشی منو بی اجازه
ورنداره، الان میرم به مامان میگم که دیگه مزاحمت نشه. خوب این یکی رو هم قطع میکنی. مثل اینکه دعا
رو اشتباهی خونده بودی( دعای نیکی به پدر و مادر رو خونده بودی ). دیگه بهتره با چشمای باز شماره
رو بگیری. دست میذاری رو دکمه ها و یه زنگ که خورد قطعش میکنی. همون شماره بهت زنگ میزنه.
تا میگی الو، یه صدا ی پسرونه از اون ور بهت میگه ببخشید شما با این شماره تماس گرفتید( انگار همونی
که میخواستی پیدا شد). مثل یه خانم با شخصیت میگی نخیر، راستش من انقد سرم شلوغه که وقت نمیکنم
اصلا به مبایلم نگاه کنم چه برسه به اینکه مزاحم کسی بشم، راستش من نویسندگی میکنم، شعر هم میگم،
یه پیانو هم گوشه ی خونه افتاده که بعضی وقتا یه دستی میکشیم رو دکمه هاش. خلاصه تا میتونی از این
دروغا سرهم میکنی، که طرف بدونه شما چه خانم باکلاسی هستی.( بیچاره، نمیدونه که اصلا بلد نیستی
خودکار رو دستت بگیری چه برسه به اینکه بخوای نویسندگی کنی، نمیدونه، که فرق بین شعر و حکایت رو
هم نمیدونی، نمیدونه، اصلا بلد نیستی که موسیقی با چه "سی" نوشته میشه). بعد از اینکه همه حرفات تموم شد، دیگه لازم نیست که تو هیچ حرفی بزنی چون پسره داره وقت قرار بعدی رو مشخص میکنه.
منبع:http://dost20.parsiblog.com/
:: موضوعات مرتبط:
مطالب طنز وخنده دار ,
,